شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها
عالم علی و نورِ جهانتاب زینب است مثلِ علی و مثلِ نـبی ناب زینب است از جلوههای فاطمه سیراب زینب است تشنه حسین تشنه حسن آب زینب است یعنی که پنج تَن دلِ یک قاب زینب است این کیست این عـقـیلۀ آقای کربلاست این کیست این که غیرت فردای کربلاست این کیست این رأیتُ جمیلای کربلاست این کیست این حضرت زهرای کربلاست عصمت کم است صاحب القاب زینب است آورده رویِ دست خودش جانِ خویش را آمـاده کرده است دو قـرآن خویـش را رو کرده است بر همه شیران خویش را دو گرد باد خویش دو طوفان خویش را خورشیدِ این دو اختر نایاب زینب است زخمِ دل شکستۀ خود را که هَم گذاشت اذن دخـول خواند به خیمه قدم گذاشت از خود گذشت و تحفهای از بیش و کم گذاشت سنگِ تـمام پـیـشِ امـیـرِ حرم گـذاشت قبله حسین باشد و محراب زینب است زینب رسیـد و بـاز امـام احـتـرام کرد مثـلِ عـلی، حسیـن به پایش قـیام کرد تـا او سـلام کـرد خـدا هـم سـلام کـرد زینب که است؟آن که ادب را تمام کرد در کـربـلا مـعـلـمِ آداب زیـنـب اسـت دو مـرد از قـبـیـلـۀ خود انـتخاب کرد آئـیـنه بود و رو به سـوی آفـتاب کرد با الـتـمـاس دامن خود را پُـر آب کرد بر روی نـام مـادرش اما حـساب کرد فرمود این شکستۀ بیتاب زینب است بالی اگـر نیست بـرادر دلـی که هست آوردهام شعـله کشم حـاصلی که هست حل کن به دست خویش مرا مشکلی که هست از من بخـر دو هدیۀ ناقابلی که هست باور بکن که اولِ اصحاب زینب است رفـتـند سـمت معـرکه پَـر در بیـاورند عـبـاس گـشتـهانـد جگـر در بـیـاوَرَنـد چون ذوالفـقـار تیغِ دو سر در بیاورند از یـک یـکِ سـپـاه پـدر در بـیـاورنـد این دو دو موج بوده و سیلاب زینب است از دور دیـد و گـفـت عـلـمـدار مرحبا بر ضربههایشان صد و ده بار مرحبا بر دو امیـر و بر دو جـگـردار مرحـبا زیـنب شـدند و حـیـدر کـرار مـرحـبـا امـا مـیـانِ خـیـمـۀ بـیآب زیـنب است اما رسیـد لحـظـۀ در خـون صدا زدن خونین نفس نفس زدن و دست و پا زدن یک بار تـیغ و بار دگر نیـزه را زدن دور از نـگـاهِ مـادرشان بـیهـوا زدن در بینِ خمیه شاهدِ گرداب زینب است آمـد غـروب و خـنـدۀ دشـمن بـلـند شد وقـتی صدای غارت و شیـون بلند شد دو نـیـزه در مـقـابـلِ یک زن بلـند شد زیـنب نـظـر نـکـرد ولـیکـن بـلنـد شد چشم حسین از سرِ نِیها به زینب است |